بازیهای تینا
عزیز دلم تینا از صبح تا شب فقط با عروسکاش بازی میکنه البته من هم توی بازیها هستم ولابلای بازی کارهای خونه رو هم سعی میکنم انجام بدم
بعضی روزا نقش دوتا دختر کوچولو رو بازی میکنیم که با هم دوست شدند ویکیشون از مامانش (تینا میگه یعنی زمین مامانه )اجازه میگیره میره خونه ی اون یکی وبا اسباب بازیها باهم بازی میکنند
گاهی اوقات نقش دو تا دوست رو بازی میکنیم که میرن خونه ی همدیگه مهمونی و بچه هاشون که همون عروسکا هستند با هم بازی میکنند و ما هم غذا درست میکنیم ودر مورد بچه هامون صحبت میکنیم(این جور وقتا اینقدر تینا قشنگ نقش یه مامان رو بازی میکنه و شیرین زبونی میکنه که میخوام بخورمش وقتی شروع میکنم قربون صدقه اش رفتن وبوسش میکنم داد میزنه و میگه من تینا نیستم من خانومم که اومدی خونشون مهمونی)
واما یکی دیگه از بازیهای ما اسمش عموپورنگ بازیه که توی این بازی من نقش امیر محمد رودارم وتینا نقش عمو پورنگ و اگه بابا حسین هم خونه باشه در نقش ممنون
این بازی به این صورته که اول همه ی عروسکا رو روی مبل میچینیم بعد من میرم ویکی از شعرهایی رو که امیر محمد اول برنامه اجرا میکرد رو میخونم بعد تینا میاد توی هال و تو این لحظه من و بابا باید بجای بچه ها دست بزنیم و جیغ وهورا بکشیم بعد تینا میاد با بچه ها حرف میزنه و یکی از شعرهای عمو پورنگ رو هم میخونه البته بابا فقط با اسم ممنون خطاب میشه وعملا در بازی نقشی نداره مگر دست زدن وجیغ وهورا بجای بچه ها
اگر هم که من توی بازی نباشم تینا امیر محمد میشه وبابا عمو پورنگ
البته شبها تینا و بابا با هم بازی فکری و بازی کامپیوتری دورا رو انجام میدن در چنین مواقعی تینا میگه من مامان رو برای بازی قبول ندارم (بعد از یه صبح تا شب بازی کردن با مامان)فقط بابا رو قبول دارم