21 دی ماه سال 93روز تولد تینا با سه سال قبل تفاوت داشت فرداش قرار بود تینا خواهر دار بشه و بخاطر شرایطی که داشتم نتونستم براش یه تولد درست وحسابی بگیرم از صبح که بیدار شدم مشغول مرتب کردن خونه شدم تا ظهر وبعدش رفتیم خونه ی مامانی تا عصر اونجا بودیم وبرگشتیم شام رو آماده کردم و رفتیم بیمارستان برای تشکیل پرونده وقتی برگشتیم ساعت 8 شب بود کنار یه شیرینی فروشی وایسادیم و برای تینا جونم کیک تولدخریدیم تینا دو تا شمع خرید یکی 4 برای خودش ویه دونه 0 برای خواهرش ساعت هشت و ربع رسیدیم خونه تینا گفت باید خونه رو هم تزیین کنیم خیلی سریع خونه رو براش تزیین کردم و یه جشن کوچیک سه نفری گرفتیم حسابی بهمون خوش گذشت بع...