بدون عنوان
اسم نی نی خوشگلمون رو معینا گذاشتیم... معینا یعنی یاری رسان! ...
نویسنده :
مامان تیناو معینا
12:54
تینا رسما خواهر دار شد!!!
خوشگل مثل تینا ( نوشته شده توسط خاله مری ) ...
نویسنده :
مامان تیناو معینا
23:37
ما اومدیم دوباره......
سلااااااااام بالاخره بعد از کلی غیبت دوباره اومدیم اول از همه یه دنیا ممنون از همه دوستای گلم که تو این مدت جویای احوال ما بودند دوستتون داریم ایشالا سر فرصت به همتون سر میزنیم و اما.... توی این مدتی که نبودیم من وتینا سرماخوردگی بدی گرفتیم و نزدیک به دو هفته طول کش...
نویسنده :
مامان تیناو معینا
23:43
تینا گل عشقم
ماهی عید
این عکس ماهی تینا خانومه که دو هفته قبل از عید براش خریدیم و الان که هفت ماه از اون موقع میگذره هنوز زنده اس ...
نویسنده :
مامان تیناو معینا
16:41
یه اتفاق بد
ساعت 19:45امشب 22/6/93 رفته بودیم خونه مامانی که آبلیمو هامون رو بیاریم بابا حسین جعبه رو که توش 9تا بطری آبلیمو بود دستش گرفته بود وداشت از آشپزخونه میومد بیرون که تینا با سرعت دوید وصورتش محکم خورد به جعبه وافتاد روی زمین خیلی ترسیده بودم تینا هم فقط جیغ میزد بلندش کردم ودیدم کنار چشمش خونی شده ولی چون گریه میکرد نمیتونستم ببینم که دقیقا چی شده منم شروع کردم به گریه کردن و وقتی دیدم تینا از گریه من بیشتر ترسیده جلوی خودم رو گرفته که دیگه گریه نکنم وبا گوشی دایی تینا رو سرگرم کردیم واشکاشو پاک کردم ودیدم خدا رو شکر فقط کنارچشمش زخم شده خلاصه با مامانی بابایی و دایی خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون تینا شروع به دویدن به طرف ماشین کر...
نویسنده :
مامان تیناو معینا
22:49
تینا یاد گرفت اسمش رو بنویسه
جمعه هفتم شهریور دخترم برای اولین بار تونست اسمش رو بنویسه ...
نویسنده :
مامان تیناو معینا
14:33
روز دختر
گل باغ ام نازنینم یادگار بهترینم از تو شد زیبا بهارم ای دو چشمانت امیدم ای تو برگ زندگانی ای تو سهمم از جوانی روز خوبت خوب تر باد ای تو هدیه ی خدایی ن ف س ا ی م ا م ا ن ر و ز ت و ن م ب ا ر ک ...
نویسنده :
مامان تیناو معینا
9:44